کد مطلب:33604 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:99

پاره ای از دل ها، دل اند، پاره ای ده و پاره ای مزبله











اكنون معلوم می شود كه آدم بودن- یعنی حد آدمیت را نگه داشتن- كار چندان ساده ای نیست. هوس بازی ها و بلند پروازی های آدمی گاه بسیار زیانبار می شوند و او را تا حد شرك می كشانند و او را از انجام كارهای انسانی موثری كه در حیطه ی توان او هستند، باز می دارند. برنامه هایی كه بر اساس آن پندارهای الوهیت طرح ریزی شده اند، به سامان نخواهند شد، چرا كه آن داوری ها و پندارها از بن باطل اند.

اكنون معنای به یاد خداوند بودن و آباد كردن دل به یاد او را بهتر درمی یابیم. كسانی كه از پی خدایی كردن هستند، دل ویران دارند. دیگر آن دل، دل نیست، ویرانه است. عارفان به ما آموخته اند كه اگر دل كسی، در هوای سیم و زر و گاو و مركب باشد، دلش، دل نیست، ده است. به تعبیر

[صفحه 173]

سنایی:


ده بود آن نه دل كه اندر وی
گاو و خر گنجد و ضیاع و عقار


اما پاره ای از دلها از این مرتبه نیز فروتر می غلتند و نه به ده كه به ویرانه تبدیل می شوند. این دلها، دل كسانی است كه طمع الوهیت دارند. این دل نیست، مزبله است. و این ویرانه، فقط با یاد خداوند، یعنی با شناختن او، با دانستن اوصاف اختصاصی و قدرت او و نیز با ذكر او، درمان می پذیرد و آبادان می شود. این امر هم در مقام حكومت كردن و هم در مقام اقدامات فردی به طور یكسان جاری است.


صفحه 173.